پوراحمد خلاق و با فطانت بود| سینمای جهان را خوب میشناخت| خبر درگذشتش شوکهام کرد
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۶۵۸۴۹
به گزارش قدس آنلاین، علی اصغر شیرزادی از دوستان دیرین و گرمابه و گلستان زنده یاد کیومرث پوراحمد است؛ کارگردان «قصههای مجید»، «خواهران غریب» و «شب یلدا»و ... با او درباره پوراحمد، کارهایش و فیلم باران و نحوه آشنایی و دوستیاش با این کارگردان با سابقه سینما صحبت کردهایم. شیرزادی میگوید: «شنیدن خبر درگذشت پوراحمد برایم شوکه کننده و آزار دهنده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گفتوگوی ما را با علی اصغر شیرزادی درباره پوراحمد بخوانید:
برای نخستین بار چگونه با زندهیاد کیومرث پوراحمد آشنا شدید؟ دوستیتان چگونه شکل گرفت؟
نخستین بار آقای کیومرث پوراحمد را به این مناسبت دیدم که به روزنامه اطلاعات آمده بود.
چرا به روزنامه اطلاعات آمد؟ آن زمان شما سردبیر شب روزنامه اطلاعات بودید و مسئول صفحات لایی؟
بله. در همان مقطع داستانی را با عنوان «جانباز» با نام مستعارم که «بابا کوچک» باشد در صفحه هنر و اندیشه روزنامه اطلاعات چاپ شد. این صفحه البته بعدها به نام «در وادی ادبیات» تغییر یافت.
خرمشهر آزاد نشده بود که با کیومرث آشنا شدمدقیقاً چه مقطعی بود؟
هنوز خرمشهر آزاد نشده بود. این داستان را من پشت میز کارم در روزنامه و در فاصلههایی که به وجود میآمد و حوالی عصر تحریریه روزنامه خلوت میشد، نوشتم. وقتی که این داستان چاپ شد کیومرث آن را دید. توجهاش جلب شد و سراغ نویسنده داستان را گرفت. به او گفتند که فلانی این داستان را نوشته. از لابی روزنامه با من تماس گرفتند و او پیش من آمد. همان زمان مطرح کرد که تمایل دارد روی این داستان کوتاه فیلم بسازد. صحبتی کردیم و به ایشان گفتم شما مجاز و مختارید که هر نوع استفاده از این داستان بکنید. پوراحمد درخواست کرد که کتباً مجوزی بدهم تا او داستان «جانباز» را به فیلم تبدیل کند. من اصرار کردم که نیازی نیست.
برای کیارستمی احترام خاصی قائل بود| تشخص داشتچرا؟ پرسش بعدی من هم همین است که آن زمان پوراحمد فیلمساز جوانی بود و کمتر کسی او را میشناخت. چگونه به او اعتماد کردید که داستانتان را به او بسپارید تا از روی آن فیلم بسازد؟
پیش از فیلم داستانی مستندسازی میکردکاراکتر و تشخصش از همان ابتدا برایم بارز بود و مورد توجهام قرار گرفت. درست است که او در آن مقطع فیلمساز جوانی بود و تازه کارش را شروع کرده بود اما پیش از آنکه وارد کار سینمای داستانی شود، مستندساز بود و به شدت هم برای کارهای زندهیاد کیارستمی ارزش قائل بود. پوراحمد در سینما با واقعگرایی هنری و بازآفرینی شده و با آن اندیشه خاصش، نگاه خودش را داشت. تشخص این آدم برایم بسیار احترام برانگیزبود چون بیش و کم شنیده بودم که سینما وضع خاصی دارد و آثار سینمایی هم ویژگیهایی دارد و در مجموع باید بگویم که تلقی من از سینما برای خودم محدود است.
پوراحمد، انسانی منضبط و منظمفیلمنامه «باران» چگونه از آب در آمد؟
خود پوراحمد بزرگوار فیلمنامه را نوشت. من اصلاً انتظار نوشتن چنین فیلمنامهای را از سوی او نداشتم. باز هم به ملاقات من آمد و فیلمنامه را به من سپرد تا بخوانم و نظرم را به او بگویم. این ویژگی بارز به شخصیت منظم او بازمیگردد.
فیلمنامه «باران» را پاکیزه و شسته رفته نوشت|فیلمنامه درخشان بودکیفیت فیلمنامهای که نوشته بود از نگاه شما که داستاننویسید چگونه بود؟
بسیار پاکیزه و شسته رفته نوشته شده بود. میدانید که وقتی داستان قرار است فیلم شود، لزومی ندارد که مو به مو ان داستان را دنبال کنیم. در واقع پوراحمد از تبدیل یک داستان به فیلمنامه برآمده بود. در نتیجه فیلمنامه جنبه نمایشی و دراماتیزه دارد. کیومرث خواست اگر من نظری دارم به او بگویم. از آنجا دوستیای بین من و زندهیاد پوراحمد شکل گرفت و فیلمنامه را هم درخشان و قابل قبول از آب در آورد. شاید باور نکنید اما واقعیتش این است که من لازم ندیدم که توضیحی به او بدهم و دخل و تصرفی در فیلمنامه کنم. دیالوگها بسیار پاکیزه بود. داستان «جانباز» را بعدها پس از کمی تغییر با عنوان «دلاور» در مجموعه «غریبه و اقاقیا» چاپ کردم.
اساس داستان و محور و درونمایهاش چیست؟
داستان بر اساس تنشی است که بین یک هنرجوی هنرستان صنعتی و معلم ادبیاتش به وجود میآید؛ آن هم بر سر اینکه او نمیتواند انشاء بنویسد. او هنرجوی اتومکانیک است. ورزشکار است و از خانواده فقیری برخاسته اما کار میکند. معلمش وقتی به او میگوید چرا انشاء ننوشتهای، تنشی بین آنها پیش میآید. معلمش دستش را بالا میبرد تا به او سیلی بزند. شخصیت نخست داستان و فیلم، مچ دست معلم را میگیرد و با احترام میگوید آقا کسی نمیتواند به گوش من سیلی بزند.
شخصیت نخست، معلم ادبیات را متأثر کردموضوع انشاء که معلم پیشنهاد میکند چیست؟ نمیشد شخصیت داستان مثلاً دو سه برگهای چیزی سر هم کند؟
ماجرا همینجاست. موضوع انشایی که معلم پیشنهاد میکند جنگ بود. این شخصیت که نامش قدیر است، میگوید جنگ را باید رفت و دید و هنگامی که من جنگ را ندیدهام چه چیزی دربارهاش بنویسم! پس از مدتی معلمش خبردار میشود که قدیر به جبهه رفته است و وقتی بازمیگردد یک پایش از زانو به پایین قطع شده است. قدیر و معلمش زیر برف با هم خداحافظی میکنند و معلم از آن زمان دگرگون میشود و آن اتفاق برایش به نقطه عطفی تبدیل میشود.
لوکیشن بوشهر بودسر صحنه فیلمبرداری حضور داشتید؟ فیلبرداری در شیراز، زادگاه شما انجام شد یا اصفهان، زادگاه کیومرث پوراحمد؟
کیومرث خودش خواست که اتفاقاً من سر لوکیشن حضور داشته باشم. او برای تهیه این فیلم لوکیشن بوشهر را انتخاب کرد.
چرا؟
معتقد بود که لوکیشن آنجا بهتر است. شخصیتهای فیلم هم با لهجه شیرین بوشهری صحبت میکنند. چند بار از من دعوت کرد و ساده و صمیمانه گفت که همه هزینه بر عهده من است و مهمان ما باش و سر صحنهها حضور داشته باش و نظرت را بده و ببین. این لطف و محبتش را هیچگاه فراموش نمیکنم.
در جنگ خبر دادند که پوراحمد فیلمی بر اساس داستانت ساختهشما بوشهر رفتید؟
نه، نتوانستم بروم. در تهران درگیر کار خودم بودم. کیومرث به بوشهر رفت و فیلم را تهیه کرد و شگفتا که درست زمانی که در سال 1361 که خرمشهر آزادشده بود، من برای تهیه گزارش به جبهه رفته بودم. آنجا به من گفتند و دوستانم اطلاع دادن که فیلمی در حال پخش شدن است که در تیتراژ نوشته شده بر اساس داستانی از علی اصغر شیرزادی ساخته شده است. جالب است که آنجا من این امکان را نداشتم که فیلم را ببینم. گذشت و دوباره و چند باره این فیلم را تلویزیون پخش کرد. این باعث شد که رفاقتی صمیمانه بین من و کیومرث شکل بگیرد.
وقتی به تهران بازگشتید و فیلم را دیدید، نظرتان درباره مجموع کار زندهیاد کیومرث پوراحمد چه بود؟
برای آن زمان بسیار خوب بود. درباره نوع نگاه زندهیاد پوراحمد باید یادآورم شوم که با توجه به شناخت و تشخصش همه فیلمهایی که ساخته به نوعی به لحاظ معنایی و یک مفهوم بنیادی، مهمور به مهر نگاه او به هستی و جهان و انسان دارد. نوع نگاه که بر اساس داستان من فیلم «باران» را کارگردانی کرد، روندی را که از نگاه یک فیلمساز دارد، تا پایان همان را پی میگیرد. در فیلمهای دیگرش هم همین رگههای هنری را میتوان یافت.
صحبتی بابت پول نکردیم| پاکیزه اخلاق بودحق التألیف هم بابت فیلم دریافت کردید؟
من هیچگونه صحبتی درباره حق مالی اقتباس یا برداشت از داستان با کیومرث نکردم. یک روز که در روزنامه بودم با من تماس گرفتند و گفتند آقایی آمده و با شما کار دارد. رفتم پایین و کسی بود که یک پاکت به من داد و گفت که این را آقای پوراحمد فرستاده است. داخل پاکت یک چک بود. منظورم از این حرکت او حقشناسی و انضباط ذهنی و کاری و پاکیزگی اخلاقی پوراحمد است. بعدها که من فیلمهایی را که او تهیه کرده بود، دیدم، به این نتیجه رسیدم که سینمای دنیا را به خوبی میشناسد. در گپ و گفتهایی هم که با هم داشتیم این مهم مشخص بود.
درباره سینمای ایتالیا با او گپ میزدم| پوراحمد پارسال یک رمان نوشتدر گپ و گفتهای دوستانه او را چگونه فیلمسازی دریافتید؟
به طور مثال با او درباره نئوریالیسم سینمای ایتالیای پس از جنگ دوم جهانی و کارگردانی مانند «ویتوریو دسیکا» و فیلم «دزد دوچرخه» یا فیلم «لکوموتیوران» صحبت میکردیم. در کارش این گونه دریافتم که خودش هم اهل قلم بود. کما اینکه یکسال پیش با هم گفتوگویی تلفنی داشتیم. پوراحمد گفت که رمانی نوشتهام که قرار است چاپ شود و ناشرش هم ناشر معتبری بود. از سرانجام آن کتاب امروز خبر دقیقی ندارم. به هر تقدیر چندین بار هم به منزل او رفتم و ساعتها با او درباره ادبیاتداستانی و سینما گپ میزدیم.
وقتی امروز خبر درگذشت او را شنیدید چه احساسی داشتید؟
وقتی خبر را در کانالهای تلگرامی خواندم، شوکه شدم. چون مجموعاً میدانم از هر حیث انسانی سالم و پاکیزه و به قول بچهها کار درست بود.
«قصههای مجید» برای صدا و سیما کسب آبرو کرداز دیگر کارهایش و سریالهایش کدام آثار را بیشتر میپسندید؟
«قصههای مجید» به گمانم خوب بود و در زمان خودش برای تلویزیون کسب آبرو کرد. شاید به نظر بیاید برای نوجوانان تهیه شده بود اما برای همه دلپذیر بود و پاکیزه تهیه شده بود. کیومرث پوراحمد این هوشمندی، درایت و فروتنی را داشت که موقعیت را از هر جهت تشخیص میداد و دارای فطانت بود.
بیشترین بهره را از بخش روشن موقیعت میگرفتاین به هیچ وجه به معنای فرصتطلبی نیست. اتفاقاً بیشترین بهره را از بخش روشن موقعیت میگرفت. از امکانهایی که در موقیعت وجود داشت، بهره میبرد و کار خودش را میکرد و این ویژگی به تشخص این فیلمساز خلاق و باسواد بازمیگشت.
واقعاً خبر درگذشت او مرا تکان داد. یک دوست عزیز دیگری را که تأکید دارم بسیار سالم زندگی میکرد و خیلی پاکیزه در هر جهت فعالیت داشت، از دست دادم و هنوز هم که در شمال کشور به سر میبرم برایم شوکه کننده است. متأثرم و هنوز روی ذهنم سنگینی میکند.
منبع: روزنامه همشهریمنبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: روزنامه اطلاعات کیومرث پوراحمد قصه های مجید اساس داستان زنده یاد بر اساس آن زمان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۶۵۸۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اتفاقی عجیب که هواداران استقلال را شوکه کرد
علی خطیر، مدیرعامل استقلال که شب گذشته از سوی اعضای هیات مدیره این باشگاه برکنار شد امروز برای جمعآوری وسایل خود به باشگاه رفت.
اتفاقی عجیب که هواداران استقلال را شوکه کرد
خبرنگار ایسنا مطلع شده است که پس از خروج خطیر از باشگاه استقلال، نماینده هلدینگ خلیج فارس طبقه چهارم و پنجم باشگاه را پلمپ کرده و اجازه تردد اعضای باشگاه را تا روز یکشنبه گرفت.
رسانه رسمی هلدینگ خلیج فارس امروز به صورت رسمی خبر برکناری علی خطیر را اعلام کرد.
منبع: ایسنا
tags # استقلال سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غولپیکر چینی از پورشه هم گرانتر است! قارچهای زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست میدهند، چه حسی است؟